محل استقرار ما در استان قم می باشد و صرفا در شهر قم می توانیم پذیرای مشاوره حضوری شما عزیزان باشیم.
پاسخ کد 1430: ( 12/2/1386)
دوست عزیز؛ روی چند نکته اساسی که به آن اشاره می کنم ، خیلی تعمق کن:
یکم: شما با هر فردی که ازدواج کنید ( مجرد ، بیوه ، مطلقه ) می بایست ، ابتدا او را از نظر معیارهای ازدواج و تناسبی که با شما دارند بررسی کنید.
دوم: در مورد ازدواج با فرد مطلقه یا بیوه اضافه بر بند یکم باید به این نکته مهم توجه فرمائید، که در دیدگاه شما ، و خانواده اتان آیا فرد بیوه یا مطلقه امتیازی نسبت به فرد مجرد کمتر دارد. اگر چنین دیدی دارید، ممکن است سایه آن بر زندگی شما سنگینی کند، و این باعث شود که به اشتباه تصور کنید به او ترحم کرده اید، و اشتباه تر از آن ، اینکه تصور کنید او باید قدردان این ایثار و فداکاری شما باشد.
شما باید بدانید که وقتی چنین ازدواجی می کنید، یعنی اینکه او را مانند فردی مجرد در نظر گرفته اید و برای خود امتیاز بالاتری متصور نیستید، لذا بعدا نمی توانید بابت این ازدواج از او توقع قدرشناسی داشته باشید.
سوم: مسئله سن شما و همچنین آیا شما قبلا ازدواج کرده اید یا نه هم مهم است. چون در صورتی که وی سن کمتری از شما داشته باشد و شما هم طلاق گرفته یا ...، بیشتر احساس هم طراز بودن خواهید کرد.
چهارم: باید بدانید که با چه بخشی از وجودتان تصمیم می گیرید، احساس ، افکار یا هر دو. اگر اوج احساسی و دلسوزی شما منجر شود که به مسئله ازدواج فقط از یک جنبه بنگرید، بعدا با فروکش کردن احساس و با فکر به بعضی مشکلات و مقایسه ها، ممکن است ، دستاویز و بهانه ای برای پایمال کردن احساسات ایشان پیدا کنید.
پنجم: وجود فرزندان این خانم هم، به صبر و تحمل مضاعفی نیاز دارد. اگر هدف زندگی شما رفاه و لذت و زندگی مانند دیگران نباشد، و اهداف رشدی و کمال شما را بر انگیزاند و فردی متمایز از خانواده و جامعه باشید ، یعنی اینکه همنوا نباشید ( فردی نباشید که بخواهد مانند جماعت رفتار کند و از این بابت هم احساس ضعف و سرافکندی ندارید)، در این صورت می توانید با فرزندان ایشون هم کنار بیایید. ( البته سن این خانم و سن فرزندان هم پارامتر مهمی است)
ششم: اگر مسئله عشقی در میان است ، بدون اینکه بخواهم توضیحاتی بدهم ( به خاطر تنگ بودن وقت) باید از شما بخواهم که از این ازدواج با شرایطی که ذکر کردید؛ بهتر است چشم پوشی کنید. عشقی که اشاره می کنم توضیح آن را در پاسخ سایر مراجعان و همچنین در بخش مشاوره ازدواج به تفصیل داده ام.( منظورم عشقی با چشمان باز و با دید منطقی و همه جانبه نیست)
هفتم: به هر حال به خاطر اهمیت خاص انتخاب شما، و بسیار از جنبه های ناپیدای آن بهتر است با دید باز تصمیم گیری کنید، لذا توصیه می کنم که حتما به یک مشاور خانواده مراجعه نمائید و جزئیات مسائل خود را جهت تصمیم گیری با او در میان بگذارید.
پاسخ کد 2249 : ( 12/2/1386)
مراجع گرامی:
یکم: توی دنیا کمتر با مسئله ای صد در صد و یقینی برخورد می کنیم، و شما نمی توانید روی آینده که به آن جهل دارید جز یک پیش بینی ساده چیز دیگری داشته باشید. لذا احتمال هر چیزی می تواند وجود داشته باشد. وقتی شما مسافرتی می روید، تمام سعی خود را در رعایت نکات ایمنی می کنید، ولی اگر بخواهید همیشه خطر را در ذهن خود مجسم کنید، مطمئن باشید حتی اگر خطر نباشد، با این ذهنیت و تجسم خطر، بعید نیست که گرفتار مشکل شوید.
دوم: شما ممکن است به نوعی پارانویا ( بدبینی و سوء ظن) مبتلا باشید یا ریشه های آن در شما باشد یا اینکه نوعی شخصیت وسواسی دارید که تصور می کنید برای آرامش باید همه چیز را تحت کنترل قرار دهید، در این صورت قبل از اینکه شدت آن موجب به هم ریختن زندگی شما شود ، باید تحت نظر یک روانشناس بالینی قرار گرفته و روان درمانی کنید.
سوم: خیلی از افراد بدون اینکه متوجه این باشند که انسانها متفاوت هستد و همچنین محیط ها و عوامل تاثیر گذار بی نهایتی بر رفتار و افکار و احساس آنها تاثیر دارد، به اشتباه فردی را با فردی دیگر مقایسه می کنند و با این تعمیم اشتباه ؛ هم دیگران را می آزارند و هم آرامش را از خود سلب می کنند. لذا مطمئن باشید هر گردی، گردو نیست.
چهارم: فراموش نکنید، نامزد شما مجسمه ای ثابت و ایستا و غیر قابل تغییر نیست که در اختیار شما قرار بگیرد. لذا بسیاری از رفتار و احساس او پس از ازدواج ناشی از طرز برخورد با شما و محیطش تغییر می کند. معمولا یکی از دلایل ازدواج مجدد، عدم مهارتهای ارتباطی و همدلی بین زوجین هست. و اتفاقا کنترل گری و بدبینی و سوء ظن به همسر یکی از مواردی هست که می تواند همسرتون را به بیرون از خانه فراری کند. یعنی شما با نگرانی و سوء ظن نسبت به اینکه همسرتون به دیگری تمایل پیدا کند، فشارها و ناراحتی هایی در رفتارتان نسبت به همسرتان ابراز می کنید که ممکن است ، او را از شما دلزده گرداند. ( برای همین بهتر است قبل از ازدواج بند 2 را مد نظر قرار داده و این نگرانی را از خود رفع کنید)
پنجم: «چو فردا شود فکر فردا کنیم» این جمله را مد نظر قرار بده. به جای منفی بافی در مورد چیزی که به آن علم نداری، سعی کن با واقع گرایی امروز خود را درست پایه ریزی کنی. چون رفتار امروز تو ، آینده تو را می سازد. اضظراب نسبت به جهلی که به آینده داریم و افسردگی که به خاطر عدم تغییر پذیری گذشته، آرامش ما را از بین می برد. بهتر است از زمان حال درست استفاده کنی.
ششم: در نهایت قرار نیست که در زندگی شما هیچ مشکلی پیش نیاید. اگر علیرغم تمام سعی و تلاشی که در زندگی داریم ، با مسئله ای روبرو شدیم ، بهتر است با دقت و منطق آن را حل کنیم ، نه با احساس و هیجان خود را منفجر سازیم. ( وای به اینکه بدون اینکه مسئله ای پیش بیاید با تصور مشکلی در آینده ، با حساسات و هیجان روبرو شویم.)
پس اول باید مشکل واقعی باشد دوم باید ما منطقی و عقل مدار باشیم ، نه احساسی و هیجان زده.
هفتم: به نظر می رسد تجارب ، مطالعات و .... که از محیط خود داشته اید ، سبب شده خود را جزء محیط کنید. در حالیکه شما و نامزد شما متمایز هستید.
هشتم: فکر کنم سن خود را یک سال کم گفتید، شما دیگه 25 سالتونه!
پاسخ 13650 : ( 12/2/1386)
دوست گرامی؛
یکم: شما هم فوق تخصص پزشکی دارید، هم دکترای روانشناسی دارید، هم استادی مشاوره دارید. از همه مهمتر علم غیب هم که داری.
فوق تخصص پزشکی دارید؛ چون می توانید با دیدن چند علامت، روی خود تشخیص یک بیماری پیچیده بگذارید.
دکترای روانشناسی دارید. چون تشخیص خود بیمار انگاری را در مورد خود مطرح می کنید.
استادی مشاوره دارید، چون به مشاوری که انتخاب کرده اید می گوئید که :« چه چیزی را از شما بخواهد و چه چیزی را از شما نخواهد.»
و علم غیب دارید، چون تمام متخصصین برای تشخیص خود نیاز به آزمایشات پاراکینکی دارند، اما شما بدون هیچ آزمایشی روی خود تشخیص می گذارید و حاضر هم به آزمایش نیستید.
دوم: حالا شما فکر می کنید که بنده حقیر و ضعیف و دور از شما با علم مختصرم چگونه می توانم به شما که چند تا فوق تخصص دارید و علم غیب را در سینه خود حمل می کنید ، کمکی کنم!؟
من که چنین جسارتی ندارم!؟
سوم: امیدوارم که شوخی های گستاخانه مرا در گفتن طعنه های تلخ و گزنده ، درک کنی. بعضی وقتها برای بعضی مشکلات داروهای تلخ و گزنده نیاز است.
مشکل شما دقیقا به همین علت است که بر فکر و روش اشتباه خود به غلط اصرار می کنی و انتظار داری مشاورت نیز تسلیم تو شود. و اگر من هم تسلیم تو شوم، باید در درد و رنجت با تو همراه شوم و دستان خود را هم عقب بگیرم و هیچ کمکی نکنم. شما مانند کسی هستید که در حال غرق شدن هستید و از غریق نجات خود می خواهید که دستش را عقب بکشد.
چهارم: از شوخی گذشته چون شما هیچکدام از تخصصهای فوق را ندارید و خوشبختانه علم غیب شما هم غلط است. نیاز دارید از همه این متخصصین کمک بگیرید
پس ابتدا باید به یک متخصص داخلی یا متخصص گوارش مراجعه فرمائید، این که علائم و نشانه هایی که عنوان کردید، مربوط به یک بیماری گوارشی، خونی، ایمونولوژی یا ... هست، در تخصص یک پزشک هست. بهتر است کمی متواضع تر باشی و اجازه دهی که یک پزشک با تجربه شما را معاینه کند و نظر بدهد.
سپس دستورات پزشکی، داروها و آزمایشات تجویز شده را باید انجام دهی.( فراموش نکن وضعیت فعلی شما به لحاظ اینست که اینگونه فکرهای اشتباهی داری، وقتی که این افکار را ترک کنی و تن به دستورات پزشک دهی، مشکل خود را حل شده خواهی یافت)
---- لطفا به پزشک خود دستور نده که چه آزمایشهایی را برایت بنویسد یا چه آزمایشاتی را ننویسید، ممکنه اون مثل من خودشو نگه نداره ، و یه چیزی بهت بگه!؟-------
و در خاتمه پس از اینکه به خوبی و خوشی توسط پزشک خود مراجعه شدی و او به شما اطمینان داد که بهبودی شما کامل شده و بیمار نیستی. بهتر است با آرامشی که به دست آورده ای ، ایمیلی به من بزنی و بابت حرفهای ناراحت کننده ای که بهت زدم ، تشکر کنی. ولی اگر پس از درمان و بهبودی جسمانی که حاصل شد، بازهم این ذهنیات منفی نسبت به خودت ناراحتت می کرد، دیگر به تخصص پزشکی نیاز نداری و باید روح و روانت را مورد درمان قرار دهی.( که متاسفانه دیگه من نیستم، چون این یک اختلال روانی بالینی است) . لذا باید به طور حضوری به یک روانشناس بالینی مراجعه نمائی و بگوئی با اینکه من توسط پزشکی معاینه شده ام ، آزمایش داده ام و درمان شده ام ، باز هم از روی توهم خود را بیمار می پندارم لطفا به من کمک نمائید!؟
پاسخ کد 4400 (سارا ):
مراجع گرامی:
یکم: نوع شخصیت این آقا بسیار مهم است، چون اگر فرد خرده گیر و بدبینی باشد می تواند این مسئله را دستاویز بهانه جویی هایی در آینده قرار دهد. همچنین نظر پزشک شما در مورد وضعیت شما مهم است که ریسک بیماری در فرزند شما چقدر است و چقدر وراثتی هست، اگر ریسک آن وجود دارد، لازم است موضوع را با این آقا در میان بگذارید.
دوم: همیشه اون چیزهایی که دوست داریم اتفاق نمی افتند، اگر دخترتون به همه شرایط این آقا راضیه، بهتره شما هم کنار بیائید.
در ضمن :
مراجع محترم، لطفا جهت پیگیری سئوال خود، ازطریق فرم « پرسش مراجعان، پاسخ مشاوران» که در طرف راست سایت همدردی قرار گرفته است، استفاده فرمائید و با همین کد ( 4400) که براتون ارسال شده است ، مسائل را عنوان فرمائید.
پاسخ کد 4800 ( کیان): ( 12/2/1386)
دوست عزیز؛ اینکه ما با ایده آل نگری و با کمالگرایی به دنبال خوب مطلق باشیم و فقط نمره 20 را به رسمیت بشناسیم، در زندگی واقعی ما را دچار مشکل می کند. در واقع همیشه مقداری منفی و مثبت در هم عجین شده اند. و سیاه و سفید دیدن، یک خطای شناختی است. لذا همیشه این معدل فرد است که باید پایه تصمیم گیری شما باشد.
همچنین به این چند نکته توجه کنید:
اول: باید بررسی کنید میزان تاثیر نقاط ضعف پدر وی در شخصیت او به چه ترتیبی هست؟
دوم: به جای اینکه دنبال فرد کامل باشید، بهتر است اولویت های محدود و خطوط قرمز مختصر ولی اساسی را برای خود و همسرتون در نظر بگیرید و به آنها بسنده کنید و در پی سازگاری با بقیه نقاط منفی باشید.( نه سازشکاری)
سوم: میزان استقلال شخصیت او را بسنجید، تا چه میزان از نظر منطقی یا مهمتر از لحاظ عاطفی و احساسی وابسته به پدرش هست. چرا که شما احتمالا قادر نیستید در آینده او را از والدینش دور کنید. و فقط می توانید یک تعادلی برقرار نمائید.
چهارم: میزان تاثیر احساسی و عاطفی شما هم در اینجا مهم است، چون اگر کشش احساس و هیجانی شما بالا باشد ، به اندازه ای این دختر خانم جذب شما وخانواده اتان می شود که تاثیر خانواده اش به صفر میل کند.
یک نکته احتمالا مهم: شما کم از خودتون گفتید، ولی اگر فرد کمال گرایی هستید و به دنبال نمره 20 و ایده آلهاهستید ، باید قبل از ازدواج هم به خودآگاهی در مورد این نقطه ضعف خود برسید و هم آن را کنترل کنید، در غیر این صورت ممکن است در ازدواج آینده منجر به این شود که همسرتون ، به مرور از شما دور شود.
توجه:
مراجع محترم، لطفا جهت پیگیری سئوال خود، ازطریق فرم« پرسش مراجعان، پاسخ مشاوران» که در طرف راست سایت همدردی قرار گرفته است، استفاده فرمائید و با همین کد ( 4800) که براتون ارسال شده است ، مسائل را عنوان فرمائید.