مراجع محترم ضمن تشکر از حسن اعتمادی که به سایت همدردی داشته و مسائل خود را مطرح نمودید نظر شما را به چند نکته جلب می کنم.
یکم: بسیار جالب است که شما اینقدر نسبت به مسئله ای که عنوان کردید بصیرت داشته و با نظم منطقی و عقلانی با آن برخورد می کنید. شما علیرغم اینکه هنوز به خواسته خود نرسیده اید ولی به خاطر همین بینش ، توانسته اید با مسئله خود کنار بیایید که این حکایت از هوشمندی شما می کند.
دوم: باید مسئله ازدواج را به صورت عینی و عملیاتی برای خود بازتعریف کنید. شاید به تعداد آدمهایی که وجود دارند در مورد ازدواج تعریف وجود داشته باشد و جالب اینکه هر تعریفی متفاوت است . یک سر این تعریف ازدواج را یک مانع، یک دردسر و یک الافی می داند و در سر دیگر ازدواج را مانند اکسیژن برای زنده بودن روانی نیاز می داند. اما در این میان صدهاهزار تعریف دیگر نیز از ازدواج وجود دارد که میزان ضرورت آن از نظر افراد فرق می کند.
در زیر به عنوان مثال به بعضی نظرات) رایج افراد ( که کاملا هم متفاوت هستند) در مورد خواستگار نداشتن جلب می کنم :
- من آدم بی ارزشی هستم که کسی مایل به ازدواج با من نیست
- من آدم زشتی هستم که کسی مرا دوست ندارد.
- توانایی ها و صفات مرا کسی نمی شناسد، تا مرا انتخاب کند.
- اگرچه ازدواج برای من مهم است ، اما اگر خواستگاری متناسب و دلخواه خود پیدا نکنم، به هیچ وجه تن به یک ازدواج ناموفق نمی دهم.
- من قصد دارم با ازدواج به نیازهای خود پاسخ صحیح بدهم، اما بدون ازدواج نیز می توانم با مدیریت صحیح بر اساس اعتقاداتم و با برنامه ریزی دقیق، برنامه خود را تکمیل کنم.
- در صورت ضرورت اگر فرد مناسبی را یافتم خودم می توانم برای انتخابش اقدام کنم.
- من اگر چه قصد ازدواج دارم اما به این معنی نیست که اکنون ناقص هستم و حتما باید مردی بیاید و مرا کامل کند. همین الان هم کامل و دوست داشتنی هستم، حتی اگر با هیچ مردی ازدواج نکنم.
- به خاطر بعضی ضرورتها که در ازدواج خود حس می کنم، حاضرم بدون در نظر گرفتن دیگران، خودم را با بعضی شرایط سخت و منحصر به فرد وفق بدهم.
- می توانم با هوشمندی که در خود سراغ دارم از بی نهایت متغیری که در جهان هستی هست سود ببرم و چاله بی شوهری را با آنها پر کنم. به نحوی که رشد من نسبت به همسانانم بیشتر باشد.
- اگر مردی مرا انتخاب نکند، برای درد دلها و نجواهایم تنها می مانم و کارم به جنون کشیده می شود.
- اصلا برای من عدم وجود خواستگار مهم نیست. و این مسئله برایم یک مسئله جنبی است.
- خوشحال هستم که مستقل خواهم ماند و می توانم برای زندگیم هر طور که دوست دارم برنامه بریزم.
- این همه درد و رنجهای متاهلینی که در انتخاب همسر اشتباه کرده اند را دیده ام. پس صبورم و فقط در صورتی تن به ازدواج می دهم که فرد مناسب را بیابم
- من برای ازدواج و خواستگار وقتی ندارم. مسائل مهمتری در زندگی من وجود دارد.
- من برای آینده خود نگران هستم، بدون همسر ، آینده من نامعلوم است.
- من برای اینکه احساس کوچکی نکنم به هر قیمتی باید با فردی رابطه داشته باشم.
- بی نهایت مجرا و کانال برای خوشبختی می شناسم به نحوی که بدون در نظر گرفتن خواستگار و ازدواج، می توانم به آنها برسم.
- امیدم برای یک ازدواج مناسب باقی خواهد ماند. اما آنقدر وظایف مهم در دست اقدام دارم که چشم به راه نمانم.
سوم: با توجه به بعضی نقطه نظرات بالا، شما ابتدا باید خودآگاهی خود را نسبت به خودتون و ازدواج افزایش دهید. وضعیت خانواده، وضعیت اقتصادی، وضعیت شغلی، مشکلات دیگر، نیازهای روانی، نیازهای جنسی، میزان مسئولیت ها و وظایفی که به عهده دارید، برنامه های رشدی ، برنامه های تحصیلی، اوقات فراغت، دوستان و مسائل خاص شما همه و همه روی نحوه برخورد شما با مشکلتون تاثیر دارد و باید روی آنها تمرکز شود.
چهارم: در صورتیکه دوست دارید جوانب این مسئله براتون بیشتر باز شود و نقطه نظرات دیگران را بشنوید پیشنهاد می کنم به طریقی مناسب و کلی مسئله را در تالار گفتمان سایت همدردی مطرح کنید. اما اگر دوست دارید به طور خصوصی و با توجه به شرایط خود این موضوع را پیش ببرید با اطلاعات ریزتر و دقیقتر در مورد مفاهیم بالا از طریق فرم پرسش مراجعان، اقدام کنید. ( که البته صبوری زیاد نیاز داره)
پاسخ کد 0220 بهار : (30/6/1386)
مراجع گرامی، زندگی آینده ما معمولا در امتداد روش زندگی ما در گذشته است. اگر شما گذشته احساس بدی را تجربه کرده اید، پس دقت بیشتری باید داشته باشید تا از یک سوراخ دوباره گزیده نشوید. و با همان شدت احساسات دست به انتخابی دوباره نزنید.
شما سراسر سئوالتون به احساس خود اشاره کرده اید. در حالیکه یک زندگی علاوه بر احساس به مسائل منطقی نیز نیاز دارد. شما قبل از اینکه با فردی ازدواج کنید نسبت به او تعهدی ندارید. یک اشتباهی که شما دچار آن شده اید، این است که تصور می کنید در دنیا فقط یک فردی هست که می توانید به او علاقه پیدا کنید و ازدواج کنید. و چون تمرکز احساس خود را یک جا گذاشته اید تحت فشار شدیدی واقع شده اید و تصمیم گیری براتون مشکل شده است.
چیزی که شما نیاز دارید، اقدام فعال این آقا جهت خواستگاری شماست. اگر او به هر بهانه ای می گوید که شرایط ازدواج با شما را ندارد، شما نباید مسئله احساسی با او را ادامه دهید، در غیر این صورت باید این ناآرامی ها و آینده مبهم این رابطه را تحمل کنید.
به طور کلی انسانها هزینه انتخابهای خود را می دهند. همین الان شما با خود خلوت کنید و در مورد این تصمیم گیری و انتخاب دقیق تفکر کنید، متوجه می شوید هر انتخابی که بکنید هزینه ها و مزایایی دارد. اما اگر صرفا از روی احساسات خود و خواستهای دل خود و عجولانه تصمیم بگیرید. آن وقت انتخابی با هزینه های بالا ، مزایای کم و نآرامی ها و اضطرابهای روزافزون موجه خواهیدشد.
پاسخ کد 20 : (30/6/1386)
مراجع گرامی، با چنین سابقه ای که گفتید و مراجعاتی که داشته اید بهترین مرجعی که می تواند پاسخ منطقی و کارشناسانه به شما بدهد همان روانپزشکانی هستند که همسر شما را تحت درمان قرار داده اند. شما می توانید برای اینکه خیالتون راحت باشد همان پرونده و سوابق را با روانپزشک دیگری نیز مطرح کنید. معمولا پزشک متخصص پیش آگهی بیماری و اینکه تا چه اندازه مشکل او کم خواهد شد یا اینکه آیا بهبودی کامل ممکن هست یا نه ، برای شما مشخص می کنند و می توانید بر اساس آن تصمیم بگیرید.
پاسخ کد 921 : (30/6/1386)
مراجع گرامی، ما نمی توانیم تمام افراد محیط خود را کنترل کنیم و انتظار داشته باشیم رفتار صحیح و بدون فریبی را داشته باشند. اگر چه این امر بسیار ایده آل هست ولی در واقعیت همانطور که اشاره کردید بسیاری از افراد قصد سوء استفاده دارند. پس مهم این است که ما نقش خود را قویتر نشان دهیم و اجازه این کار را به آنها ندهیم.
اگر ما مطلقه باشیم یا خواستگار نداشته باشیم یا اصلا خودمان انتخاب کرده ایم که مجرد باشیم، در هر حال در جامعه این ما هستیم که به دیگران باید فشار وارد کنیم که درست با ما برخورد کنند. اگر خودمان سستی نشان دهیم، آنها بیشتر طمع می کنند.
باید واقع گرا باشیم. یعنی اینکه خودآگاهی خود را بالا ببریم ، چه مزایایی داریم چه نقاط ضعفی داریم. و با توجه به شرایطمان باید انتظار افرادی متناسب با خود را داشته باشیم. حالا اگر یک نفر دیدیم که شرایطش بسیار عالی بود و اطراف ما می چرخد، فکر نکنیم که شانسمان گفته است و می توانیم زندگی خوبی با او داشته باشیم. دقیق بررسی کنیم ، مشورت کنیم و بعد تصمیم بگیریم.
همچنین خواهش می کنم پاسخ به کد 110 را نیز که در همین صفحه آمده است مطالعه فرمائید.
پاسخ کد 1386_سمیه
مراجع گرامی، موردی که شما ذکر کرده اید نیاز به یک پروتکل درمانی کامل دارد و مشکل و زمانبر است. و موفقیت در آن مستلزم انرژی گذاشتن شما و همسرتان روی آن است. معمولا اگر «وسواس فکری عملی اجباری» وجود داشته باشد و این همه پیشرفت کرده باشد، نیاز به تحت درمان بودن بوسیله روانپزشک و روانشناس بالینی دارد. به این ترتیب که باید از طریق یک روانشناس بالینی تحت جلسات روان درمانی و رفتار درمانی قرار گرفته و تکالیفی که مشخص می شود به دقت و پیگیر انجام دهد و از طرفی با هماهنگی با روانشناس بالینی از دارو درمانی که به وسیله روانپزشک تجویز می شود بهره مند گردد.
به هر حال شما باید واقع گرا باشید. به این مفهوم که نمی توانید با یکی دو جلسه نتیجه دلخواه بگیرد، همچنین با چند خط مطلب من هم مشکل درمان نمی شود. و اینکه بگوئیم ارثی هست و دست از تلاش هم برداریم مشکلی را حل نمی کند. بلکه باید به دقت به کمک روانشناس بالینی برنامه ریزی کنید و جلسات درمان را مستمر انجام دهید.
پاسخ کد 1935 : ( 30/6/1386)
مراجع عزیز، اگر شما به دقت مقالات بخش مشاوره ازدواج سایت همدردی را مطالعه فرمائید، متوجه می شوید، مسئله ای را که عنوان کردید مهم نیست. چون به گفته خودتون آن دختر خانم از تمام جهات مناسب شماست.
در واقع هنگام ازدواج باید معدل همه معیارهای همسر را بررسی کنید. یعنی وقتی دختر خانمی در همه زمینه های عالیست ، اگر در یک زمینه ای معمولی است، ا شکالی ندارد. مگر اینکه در یک صفت و معیار اساسی به شدت مشکل داشته باشد و برای زندگی مشکلی را ایجاد کند.
پاسخ کد ER568 : (30/6/1386)
مراجع عزیز، ضمن تشکر از حسن اعتمادتون به سایت همدردی، باید به این نکته توجه کنید حرص و زیاد طلبی و افراط در هر کاری تبعاتی دارد که آتش و ناآرامی آن را باید تحمل کنید. شما می توانید هنگام رانندگی چرت نزنید، اما اگر این کار را کردید نباید کسی را به خاطر اینکه به ته دره سقوط کردید مواخذه کنید.
شهوت نیز از آن جمله مسائل است که هرچقدر در راهش زحمت می کشید و بیشتر به آن می پردازید به مانند آب نمکی که نوشیده اید، عطش شما را بیشتر می کند، ( اگرچه در کوتاه مدت احساس ارضاء شدگی می کنید). سراب برای چند لحظه شما را شاد دارد ولی به هنگامی که به آن می رسید هیچ نیست.
البته اگر شما به یک روانپزشک مراجعه کنید برای هر حرکتی و عادتی در مسائل جنسی تشخیصی دارد، و توصیه و دارویی. و همه اینها اختلال محسوب می شود. البته نگرانی شما به جاست . و اگر چنین به پیش بروید شکی نداشته باشید شما در ازدواج در رابطه با مسائل جنسی با مشکل روبرو خواهید شد. چرا که تنوع طلبی با این وسعت در چارچوب یک خانواده سالم امکان پذیر نیست.
مسئله دیگری که شما با آن روبرو هستید اینست که شما همه انرژی روانی خود را روی مسائل جنسی و جزئیات آن گذاشته اید. در حالیکه شما بی نهایت مسئله دیگر در زندگی دارید که نیازمند دستان شماست تا به آنها بپردازید.
این از تراژدیهای قرن ماست که انسان با این همه پیشرفت به اسم روشنفکری سعی دارد که:
«کمبود کیفیت رابطه صحیح و سالم جنسی خود را با تنوع و بالا بردن کمیت آن جبران کند»
دوست من ارتباط جنسی انسان بر خلاف آینده علاوه بر بعد جسمانی خود یک بعد عاطفی قوی به نام عشق را در خود دارد. وقتی آدمی بدون در نظر گرفتن عشق و انحصار در رابطه زناشویی ، خارج از آن صرفا بخش جسمی خود را ارضاء کند، احساس ناکامل بودن منجر به تکرار و تنوع می شود، و به قول شما در آخر جز رنج این نوع تصمیم گیری و رفتار چیزی عایدش نمی شود.
توصیه می کنم شما قبل از اینکه ازدواج کنید، این مسئله را برای خود حل کنید. دوستانی که زباله های جنسی خود را به اسم تعریف در شما خالی می کنند استحقاق شما را ندارند. این باز بودن نیست که منفعلانه پای صحبتهای کسانی بنشینیم که شاید خیالات سرکوب شده خود را به اسم واقعیت برای ما بازگو می کنند. و ما نیز مانند فرد ذلیل و گرسنه ای که از جلوی چلوکبابی عبور می کند با حرص و ولع دودکباب بخوریم.
برای عملی کردن این کار عوض کردن محیط های تفریحی، سرگرمی، دوستان و .... قدم اول است. تغییر عادتها زمانبر است اما می توانی به کمک یک مشاور خانواده یا روانشناسی بالینی ، کم کم در خود تغییر ایجاد کنید.
نقطه مثبت شما اینست که بینش بسیار جالبی نسبت به مشکل خود دارید و خودت بهتر می دانی فهم مسئله و مشکل ، نیمی از حل مشکل است، چون تا به مشکل اعتقاد نداشته باشی ، بعید است جهت حل آنها دست به اقدامی بزنی
پاسخ کد p555g55 : (30/6/1386
مراجع گرامی، هر کشوری برای خود عرف و فرهنگ و مذهب خاص خود دارد و روابط و بسیاری مسائل مختلف در چارچوب آن معنا می یابد. مثلا همین ارتباط پسر و دختر قبل از ازدواج یا دوست پسر و دوست دختر، شاید در یک کشور اروپایی رایج باشد و پنهان کاری هم در میان نباشد و از نظر مذهبی هم روی آن مسئله ای نداشته باشند و در عرف هم معمول باشد، و البته میزان طلاق و ازدواج هم به فاکتورهای بی شماری بستگی دارد که اگر جای مشاور بودید به تجربه متوجه می شدید که معمول این ارتباطها به خاطر ضعفی که در خود دارند علاوه بر اینکه موجب دوام یک ازدواج عاشقانه نمی شوند، بلکه زمینه ساز بسیاری از طلاق ها هم هستند البته اگر به ازدواج ختم شوند. که معمولا این جدایی عاطفی حتی قبل از ازدواج صورت می گیرد. معمولا ( نه همیشه ) بسیاری از این رابطه ها خام بوده و متعدد هستند و بیشتر تجربه یک احساس جدیدند.
اما دوست عزیز، راه برون رفت از مسئله ازدواج به شکل سنتی یا متجدد گونه این است که اصل این سئوال را کنار بگذاریم. شما نه مجبور به ازدواج سنتی به شکل ناصحیح آن هستید و نه مجبور به ازدواج به شکل متجدد آن هم به شکل ناصحیح آن هستید. بلکه شما و هر فرد دیگر منحصر به فرد هستید و می توانید با چارچوب اعتقاد، فرهنگ و منطق خود روش گزینش همسر را از طرق صحیح دنبال کنید. هیچ کجای دنیای ارتباط مخفیانه و ازدواج مخفیانه را سفارش نمی کنند. و منطق و مذهب و عرف هم چنین فکری را نمی پسندد. لذا چرا اگر فردی را دوست داریم از طریق رسمی به خودش، پدرو مادرش و خانواده اش نگوئیم. چرا همه در جریان نباشند. البته دوست داشتن قدم اول است، بعد مراحل شناخت است که شما نیاز به مشورت با خانواده یا مشاور خانواده و ...، می باشید و البته زمان نیاز دارد.
با عرض معذرت سئوال شما بسیار کلی است و همین طور که گفتید احتیاج هست که این بحث در جامعه باز شود و نقطه نظر افراد شنیده شود. توصیه می کنم این بحث را در تالار گفتمان همدردی مطرح کنید ، تا از نظر دوستان بازدیدکننده نیز استفاده کنیم.