توصیه ما به والدین اینست كه هنگام ازدواج فرزندانشان، كمی عقب تر بایستند. تكیه گاه باشند، حمایت كنند، لیكن در موارد مختلف (مثل انتخاب همسر، مسائل اقتصادی و ...) نقش اصلی را به عهده نگیرند. و اجازه دهند خود فرزندانشان با مسائل زندگی دست و پنجه نرم كنند و استقلال خود را تمرین عملی كنند.
اگر شما نیز چنین كنید، در مورد مسائل مالی و اقتصادی باید این مفهوم را برای پسرتان روشن كنید. تا او به طور شفاف تری نظر دختر خانم را جویا شود.
شما با پسرتان تفاوت نظر دارید. پسرتان این دختر خانم را فردی قانع می داند، لیكن شما او را تحت نفوذ والدین می دانید. حالا اگر شما در عمل ، حمایت زیاد مالی خود را به شكل معقول و منطقی كاهش دهید( در حدی كه در تناسب با آن دختر خانم باشد،نه توقعات خانواده اش)، در اینجا دیگر پسرتان و آن دختر خانم باید نسبت به این وضعیت عكس العمل نشان دهند. اگر از طرف دختر خانم پذیرش بود. حق با پسرتان هست و دغدغه شما كاهش می یابد. اما اگر فشارهای خانم به هر جهت افزایش یافت، فرضیه شما بر پسرتان عملا اثبات می شود.
به این نكته مهم توجه كنید:
افراد می توانند برای ما كیسه بدوزند، لیكن این ما هستیم كه دست به انتخاب می زنیم كه آیا در كیسه آنها چیزی اضافه بریزیم یا نه!!! یعنی اگر در اینجا سوء استفاده ای پیش بیاید، دو طرف دخالت دارند. یك طرف طعمكار، و طرف دیگر: برانگیزاننده طمع
پس شما می توانید نقش خودتان را از نظر مالی بسیار كمرنگ كنید،تا عملا متوجه بشوید كه این ذهنیت شما در مورد كیسه دوزی آنهاست. یا واقعا وقتی كیسه اشان پر نمی شود عقب نشینی می كنند.
در كنار پاسخ بالا به این مسئله هم عنایت داشته باشید كه به جای ذهن خوانی و اینكه مشكلات را درون خود بریزیم یا حدس بزنیم، باید مسائل را شفاف كنیم. یعنی پسر شما باید به طور شفاف با آن دختر خانم صحبت كند و بگوید كه از او انتظار استقلال دارد. و در این استقلال باید خواهش مادی خود را كاملا شفاف بیان كند. (پسرتان هم باید مستقل عمل كند وبه دختر بگوید كه چه میزان خرج و مخارج را تقبل می كند.)، خجالت كشیدن، در لفافه صحبت كردن، به كنایه حرف زدن، و زیر زبان كشیدن و اینگونه تعاملات اولیه منجر به سوءتفاهم می شود.
خلاصه و نتیجه گیری:
یكم :
نقش اصلی انتخاب و تصمیم سازی رامخصوصا در مسائل مالی به پسرتان بسپارید و حدود مخارجی را كه مناسب می دانید، پیشنهاد بدهید یا تایید كنید. و به ریز مخارجهای آنها ورود نكنید. بگذارید پسرتان به صورت مستقل با توجه به مبالغی كه در اختیارش قرار داده اید مسائل مالی اولیه را مناسب شان خود و همسر آینده اش تنظیم كند.
(اگر پسر شما از نظر مالی كاملا مستقل هست و خودش تصمیم به خرج دارد، شما صرفا راهنمایی های لازم و مشاوره را به او بدهید، لیكن با امر و نهی و فشار بر او مانع تصمیم گیریهایش نشوید.)
دوم:
از پسرتان بخواهید كه به طور شفاف با دختر خانم صحبت كند و از او بخواهد نظر صریحش را در مورد مخارج و نحوه اداره زندگی بگوید و بر اساس همان هم پسرتان تصمیم گیری كند. تا مسائل مشخص شود.
من سعی می كنم پس ازمقدماتچهارگانهذیل كه در قالب مثالهای عملیاتی می آورم به شما پاسخ گویم.
یكم :
ما آدمها در مسائل مالی و سایر جنبه های پیدای زندگی می پذیریم كه هر چیزی هزینه ای دارد. اگر بخواهیم پزشك بشویم، سالها درس می خوانیم و حتی اگر تمایل به خواب ،خوراك و خوش گذرانی داریم وقتهای زیادی خودمان را محدود می كنیم و با كم خوابی و درس خواندن زیاد هزینه پزشكی را می پرازیم. اگر بخواهیم سرویس طلایی داشته باشیم ، پولهایی را كه به زحمت به دست آورده ایم و برایش ارزش قائل هستیم به راحتی به طلافروش می دهیم تا طلا را به دست آوریم.
چون پذیرفتیم كه همیشه خواسته هایمان در مقابل پرداخت هزینه های خاص خودش،محقق می شود.
از طرفی می دانیم كه هزینه ها متناسب با آن خواسته ماست. وقتی كه برای خرید یك شكلات حاضر نیستیم 100000 تومان بدهیم ،لیكن برای خرید یك منزل ممكن است 200 میلیون نیز هزینه كنیم.
پس :
الف) قبول هزینه ها
ب ) متناسب بودن هزینه با خدمات و خواسته هایمان
این 2 موضوع مهمی هست كه باید به خاطر داشته باشیم. كه در زندگی هم این قوانین جریان دارد.
دوم:
ما در زندگی متوجه می شویم به غیر از رنگ سیاه و سفید رنگهای دیگری هست. هم چنین پذیرفته ایم هر شی و موقعیتی در دل خود علاوه بر مزایا ممكن است معایبی هم داشته باشد.
وقتی شما یك ماشین سواری با سرعت بالا و شیك می خرید كنار این امتیاز این عیب را هم دارد كه نمی توانید مانند كامیون با آن حمل بار داشته باشید یا مثل اتوبوس 40 نفر سوار آن شوید.
همچنین وقتی به خاطر محدودیت مالی منزل كوچكی و دست دومی می خرید متوجه می شوید ناقصی ها یا خرابی هایی دارد اما با توجه به وضعیت مالی خود چنین انتخابی را می كنید. یعنی می پذیرید همیشه مزایا و معایب برای مورد انتخاب شما هست.
سوم:
در مورد ازدواج به ازای هر شرطی كه به عنوان معیار برای همسر آینده تعیین می كنیم به صورت تصاعدی حق انتخابهای خود را محدود می كنیم. مثال
- شما اگر بخواهید فقط با یك آقا ازدواج كنید شاید جامعه آماری شما به 15 میلیون نفر برسد و حق انتخاب شما زیاد باشد.
- اگر بخواهید این آقا سنش 5 سال از شما بزرگ باشد جامعه آماری شما به 3 میلیون كاهش می یابد.
- و چون شما می خواهید با یك آقا مجرد ازدواج كنید ، 2 میلیون دیگر هم كه متاهلین هستند حذف می شوند. و جامعه آماری به 1 میلیون می رسد.
-اگر بخواهید تحصیلاتشان بالاتر از شما باشد .....به 500 هزار نفر می رسد.
- اگر بخواهید متغیر مذهبی در آن لحاظ شود به 100 هزار نفر
- بخواهید وضعیت مالی خوبی داشته باشند به 10 هزار نفر
- این فرد به طریقی در محیط شما باشد كه زمینه آشنایی پیش بیاید به 1000 نفر
- از نظر قیافه بپسندید به 100 نفر می رسد
- از نظر اخلاق بپسندید،20 نفر
- او هم شما را بپسندد به 2 نفر و
- ....
-.....
-....
-......
- .....
-..... و
البته این اعداد فقط مثال هست می خواستم در بند سوم متوجه بشوید كه چگونه ما حق انتخاب خود را می توانیم محدود كنیم ،چون می خواهیم همه معیارها را داشته باشیم. و وقتی معیارها از یك حدی بالاتر می رود عملا با مجموعه تهی روبرو می شویم.
چهارم:
معیارها ، توانایی ها، و شرایط مثبت خود مانیز بسیار مهم هست. یك دختر یا یك پسر باید ظرفیت ها ، پتانسیلها و شرایط مطلوب خود را به درستی ارزیابی كند. هر نقطه مثبتی شانس مثبت بیشتری برای انتخاب شدن و انتخاب كردن می دهد.
نتیجه گیری با توجه به مقدمات چهارگانه فوق:
بر اساس بند یكم: (نتیجه مقدمه اول)
شما دقت كنید كه ازدواج برای شما چه میزان ارزش دارد،اگر واقعا ارزشش بالاست باید هزینه برای آن بپردازید و شاید این هزینه بالا باشد. ممكن است هزینه آن بی توجهی به بعضی خواسته هایت باشد یا تن دادن به بعضی تغییرات به شرطی كه این ازدواج و آن آقا معیارهای مناسب شما را داشته باشد.
بر اساس بند دوم: (نتیجه مقدمه دوم)
سعی كنید بپذیرید كه هر انتخابی انجام بدهید كامل نخواهد بود و پیشاپیش باید آمادگی داشته باشید كه بعضی عیوب و ضعفها در فرد باشد. لذا بیدرنگ خواستگار خود را به خاطر یك ضعف رد نكنید، بلكه باید همه مزایا و معایبش را بررسی و در كل نتیجه بگیرید. (جهت مطالعه بیشتر :انتخاب صحیح، شیوه حل مسئله و تعارضهای ما )
بر اساس بند سوم(نتیجه مقدمه سوم)
اگر توقعات و انتظارات و شروطت را اضافه كنی دایره انتخابت را به عدد صفر نزدیك می كنی.
لازم هست با یك مشاور خانواده مشورت كنید و چند معیار اساسی و مهم را به عنوان ضرورت در نظر بگیرید و در سایر معیارهای دست دوم كوتاه بیایید.
بر اساس بند چهارم (نتیجه مقدم چهارم)
اگر بخواهیم خواسته بالایی داشته باشیم،در كنار موارد فوق باید درآمد و هزینه های آنرا كسب كنیم ، لذا افزودن به توانایی ها و شرایط مثبت خودمان شانس انتخابمان را بالا می برد. این توانایی ها می تواند مهارتهای اجتماعی،تحصیلات، ورزش، هنر، معاشرت، حسن خلق، و سایر خصوصیات مطلوب باشد.
چون همانطور كه شما به دنبال فردی با مزایای بالا هستید، دیگران هم همین طور فكر می كنند.
جهت اطلاع بیشتر در زمینه بند سوم و چهارم نیاز هست جلساتی مستمر با یك مشاور خانواده داشته باشید كه هم انتظارات و توقعاتت نسبت به ازدواج منطقی شود و معیارهای دقیق و مناسبی را برای انتخاب در نظر بگیرد. و همچنین مهارتهای لازمی كه بعضی از آنها اشاره كردم در این جلسات كسب كنید و تمرین كنید.
علت اساسي چنين مشكلاتي اينست كه فرد به صورت وارونه مسير ازدواج را طي مي كند. به جاي اينكه ابتدا به صورت رسمي و دقيق به شناسايي دست بزند و با هماهنگي خانواده هاي طرفين به بررسي جوانب ازدواج بپردازد و سپس دست به ازدواج بزند و خودشان و احساساتشان را به هم تقديم كنند. عكس اين اتفاق مي افتد. يعني افراد مسئله را مانند يك جرم از همه مخفي مي كنند و احساساتشان را نسبت به هم بروز مي دهند و بعد به خاطر اين دوست داشتن همه مسائل يكديگر را مثبت ارزيابي مي كنند و بعد هم قصد ازدواج مي كنند. فرايندي كه بسيار ريسك بالايي دارد.
اما راهكارهاي مناسب براي شما:
يكم:
نياز هست كه خانواده ها مطمئن شوند كه اين يك مسئله احساسي و گذرا نيست. به اين منظور بايد:
الف: از عجله و اصرار بر اين امر خودداري كنيد. احساساتي بودن با عجله بودن همراه هست. لذا وقتي عجله نمي كنيد و آرام و خونسرد هستيد، بهتر مي توانيد خانواده را متقاعد كنيد.
ب: احساساتي بودن با عصبانيت ، بدخلقي ، ناراحتي و قهر و ... همراه هست. اگر شما براي متقاعد كردن خانواده بگوييد احساساتي نيستيد باور نمي كنند، مگر اينكه خيلي با آرامش ، شادابي، خونسردي و گذشت با خانواده در ارتباط باشيد.
ج: افراد احساساتي حاضر نيستند جزء به احساسات خود فكر كنند. لذا مرتب نظر خودشان را توضيح مي دهند و اصرار مي كنند. شما اگر مي خواهيد به خانواده تفهيم كنيد كه در مورد ازدواج منطقي فكر مي كنيد بايد اجازه دهيد كه كسان ديگر در اين ميان وارد شوند.
مثلا به جاي اينكه فقط خودتان مرتب به خانواده در اين مورد اصرار كنيد. پيشنهاد بدهيد كه به كمك يك مشاور متخصص خانواده فرايند ازدواج شما دو نفر بررسي شود و بگوييد كه نظر متخصص را مي پذيريد.
د: افراد احساسي به نوعي نشان مي دهند كه در هر صورت كوتاه نخواهند آمد. شما اگر واقعا احساساتي نيستيد بايد به خانواده اتان اين را ثابت كنيد چگونه؟
به آنها بگوييد كه صد در صد اصرار نداريد فقط با او ازدواج كنيد. اما طي بررسي هايي كه كرده ايد ايشان نقاط مثبت زيادي دارد. و البته نقاط ضعف و منفي هم دارد. براي آنكه آنها نگويند كه اين فقط نظر شماست، حتما آنها را ترغيب كنيد كه اين مسئله به همراهي يك مشاور خانواده متخصص بررسي شود.
هـ : در نهايت مهمترين فاكتور موثر در حل اين مسئله صبوري هست. يعني وقتي شما بدون اصرار فرصت به آنها و خودتان مي دهيد، مي توانيد به راه حلهاي تاثير گذار خودتان به مرور در آينده بپردازيد.
مهم اينست كه براي كاهش حساسيت خانواده ها، طي اين مدت ارتباط خودتان را با آن دختر به شدت كم يا يا حتي قطع كنيد.
دوم:
طي مدتي كه صبور مي مانيد و به دنبال راه حل مي گرديد، شروع كنيد و سواد ازدواج خود را بالا ببريد. قبول مي فرماييد كه يك ارتباط دختر و پسري مساوي با ازدواج نيست. در ازدواج معيارهاي مهمي بايد ارزيابي شود. براي اين منظور مي توانيد هم به تنهايي با مشاوران خانواده به صورت حضوري جلسه داشته باشيد و به شناخت معيارهاي اساسي ازدواج بپردازيد. يا مي توانيد از طريق لينكهاي ذيل و مطالعه دقيق آنها به شناخت معيارهاي مناسب ازدواج دست پيدا كنيد.
به نظر مي رسد با توجه به سن، موقعيت و شرايط شما و آن دختر خانم، و همچنين تفاوت خانواده ها و نظر مخالف خانواده شما،اكنون زمان مناسبي براي ازدواج شما نباشد. لذا نياز به صبر داريد.
طي اين زمان بايد هم به صورت انفرادي و هم به اتفاق خانواده به مشاوره خانواده مراجعه فرماييد.(براي اينكه خانواده شما مطمئن باشد كه قصد داريد با چشم باز ازدواج كنيد نه از روي احساس)
همچنين توصيه به مطالعه مقالات آموزشي ازدواج در سايت و تالار همدردي داريم.
پاسخ كد 403808 تاريخ 17/5/1388
با سلام و ضمن تشكر از اعتمادي كه به سايت همدردي داشتيد
اگرچه شما به خصوصيات موثر در ازدواج و معيارهاي اساسي ازدواج اشاره اي نكرده ايد، ليكن با كلياتي كه مطرح كرديد به چند نكته مهم اشاره مي كنم كه حتما توجه كنيد
يكم:
ديدگاه شما و توقعاتتان نسبت به ازدواج و نحوه انتخاب نياز به تغيير اساسي دارد. يعني توجه شما به يكي از معيارهاي ازدواج باعث شده است ،معيارهاي ديگر كمرنگ شوند.
احساسات مثبت در ازدواج و انتخاب همسر مهم هست. اما در كنار اين معيارها بايد ساير خصوصيات همسر نيز مورد بررسي قرار گيرد. اين معيارها، متنوع و فراوان هستند كه من به چند مورد آن اشاره مي كنم.
يكم: تطابق فرهنگي
دوم: تطابق تحصيلي
سوم: تطابق اقتصادي
چهارم: تطابق مذهبي
پنجم: تطابق انتظارات از زندگي
ششم: تطابق ديدگاه در مورد وظايف زن و شوهر در زندگي
با توجه به توضيحاتي كه در مورد ايشان داديد، به نظر مي رسد در بيشتر معيارهاي مهم ، تطابق لازم را نداريد. شايد اينكه احساس مثبت در شما ايجاد نمي شود به همين خاطر باشد. چون عدم تناسب ها در معيارها منجر به احساس فاصله مي شود.
مثلا در مورد مسئله حساسيت خانواده ايشان روي حجاب توجه كنيد. بافت مذهبي ايشان و خانواده اشان متفاوت هست و انتظارات متفاوت را پيش مي آورد. و مسلما در آينده تعارض و اختلافاتي را شما با خانواده ايشان در مورد اينگونه مسائل خواهيد داشت.
سوم:
به نظر مي رسد يك ناهمگوني احساسي بين شما وجود دارد و متاسفانه اين ناهمگوني معيارهاي ازدواج موجب شده كه روز به روز نه اينكه احساسات شما همسو نشود، بلكه فاصله بگيرند.
ايشان تحت احساسات شديدي واقع شده اند. كوتاه آمدنهاي يك طرفه ايشان مي تواند نشاندهنده اين باشد كه اكنون او خودش نيست. يعني خود واقعي اش را ناخودآگاه در برابر شما مخفي ساخته است،چون دوست دارد شما را به دست آورد.
معلوم نيست پس از ازدواج به همين مقدار كوتاه بيايد، همراه باشد، و صرفا ديدگاه و نظرات شما را در راس كار قرار دهد. در آن وقت تفاوتهاي اساسي شما آشكار شده و اين فاصله احساسي بيشتر خواهد شد.
خلاصه و نتيجه گيري:
اگرچه براي بررسي و شناخت بيشتر و قطعي تر نياز هست كه تمام معيارهايازدواجي را كه مورد اشاره قرار دادم،بررسي شود. (مثلا با مراجعه به يك مشاوره خانواده)، ليكن با توجه به همين خلاصه كه گفتيد به نظر نمي رسد اين انتخاب امتياز بالايي داشته باشد.
تفاوتهايي كه اشاره كرديد موجب نگراني بوده و هشداري هست كه توجه كافي را مي طلبد.
و در مورد احساسات نياز هست كه كمتر روي آنها متمركز شويد و اين معيار احساس را در كنار معيارهاي ديگر مورد ارزيابي قرار دهيد.
بايد معيارها و توقعات و انتظاراتتون را نسبت به زندگي واقعي طرح كنيد نه ايده آلي. به همين منظور به لينك مقالات آموزشي در مورد ازدواج كه درون پاسخ ارائه دادم توجه فرماييد.