جمله معروفی هست که می گوید: «حمایت افراطی درماندگی می آموزد» ، به این مفهوم وقتی شما بیشتر از مسئولیت خود به عهده می گیرید، همسرتان را به سمتی سوق می دهید که از زیر بار مسئولیت، شانه خالی کند.
سابقه بی مسئولیتی او از 4 سال قبل از ازدواج برای شما کاملا آشکار بوده است. و از همان وقت شما به همسر آینده اتان عملا آموزش داده اید، که من هستم و شما می توانید بی خیال و بی مسئولیت به زندگی خود ادامه دهید. (با کمکهای مالی خودتان).
کاری که به صورت کاربردی می تواند به شما کمک کند این است که نقش اقتصادی خود را به مرور و خیلی با ظرافت کاهش دهید. لازم نیست که مستقیما به او بگویید که قصد کار کردن ندارید. اما نباید عملا هزینه های زندگی را تامین کنید.
من می دانم که شما به صورت افراطی تمایل به انجام مسئولیت های اقتصادی در خانه دارید، لیکن این را باید بدانید که تا وقتی شما بار اقتصادی خانواده را به دوش می کشید، ایشان هم از خود تلاشی نشان نخواهد داد.
اما برای انجام چنین مسئله ای شما ابتدا باید از ترس های موهوم آزاد شوید.
البته شما می توانید کاملا ذلیلانه و یک طرفه این زندگی را اداره کنید و هر روز کوتاه بیایید و زمینه استثمار خودتان را به شوهرتان بدهید، اما این به نفع زندگی و حتی شوهرتان نیست. شما مسئول انتخابهای زندگیتان هستید. همینطور که شوهرتان را انتخاب کردید، هم اکنون روش زندگی با شوهرتان را نیز انتخاب می کنید ، پس بهتر است که به شیوه درست با او برخورد کنید اگرچه ممکن است او خوشش نیاید. روش درست اینست که به اندازه سهم خود در زندگی تلاش کنید.
اگر بتوانید او را مجاب کنید حضورا به جلسات مشاوره خانواده ببرید مفید است.
خلاصه و نتیجه گیری:
یکم: ابتدا باید ترس از دست دادن این زندگی را از سر خود بیرون کنید تا شهامت درست زندگی کردن را پیدا کنید. و گرنه همیشه باید در این زندگی باج دهید تا همسرتان بی مسئولیت نسبت به زندگی باقی بماند.
دوم: برای او کاملا شفاف ، قاطع و مودبانه روشن کن که مسئولیت تامین مالی زندگی به عهده اوست. و فقط وقتی شما حاضر به کمک مالی به او هستید که او هم گامی را بردارد. به او بگو حاضرید به میزان فعالیت های مالی او و تامین مخارج، شما هم به او کمک کنید، لیکن اگر فعالیت های خود را کاهش دهد، شما نمی توانید سهم او را نیز به عهده بگیرید.
سوم: تا وقتی به این فکر باشید که به هر قیمتی، فقط این زندگی را ادامه دهید ، همسرتان نیز از این وضعت سوء استفاده می کند. شما باید محکم شده و نقش خود را به شدت کم کنید. و با کمبودهای احتمالی کنار بیایید. حتی گاهی نیاز هست که فشارت را با او از طریق مراجع قانونی بیشتر کنید.
برای کسی که بی مسئولیت هست بهترین عمل اینست که اطرافیان او را به انجام مسئولیت وادار کنند.
پاسخ کد 0731 تاریخ 8/6/1388
با سلام و عرض ادب و احترام به شما مراجع گرامی
درک می کنم کهاین وضعیت چقدر روی شما تاثیر منفی داشته است و برای شما دلسردی ایجاد کرده است. شما لطفا برای مقابله با وضیعت پیش آمده به نکات ذیل توجه فرمایید:
یکم:
بر خودتان مسلط باشید تا بتوانید با خونسردی به بهترین شیوه این مشکل را مدیریت کنید. وقتی عصبی باشید و احساس فشار کنید ممکن است رفتاری غیر منطقی نشان دهید و نتوانید به خوبی اوضاع را تغییر دهید.
دوم:
خیلی زود قضاوت نکنید. تصور نکنید که همه چیز در زندگی شما پایان یافته و مشکل همسرتان به معنی عدم احساس او به شماست. بلکه این را به حساب ضعف همسرت بگذار که باید به او کمک کنید تا جلوی لغزش خودش را بگیرد.
سوم:
با او بسیار شفاف، قاطع و جدی صحبت کن، لیکن باید مودبانه، محترمانه و دوستانه باشد. هنگام گفتگو با او به هیچ وجه از زبان خشونت، درگیری و ... استفاده نکن.
برای او تصریح کن که به هیچ وجه نمی توانی بی تعهدی او را تحمل کنی، و مسئولیت حفظ این زندگی با اوست. به او بگو حاضری که بهش کمک کنی تا از این لغزش که در آن قرار گرفته است بیرون بیاید.
خیلی او را تحویل نگیر، کوتاه نیا، اما با او فحاشی و دعوا و اخم راه نینداز. کم کردن کمک مالی اقدام مفیدی بوده است که انجام داده اید، اما این مسئله را برایش فاش نساز و به صورت تلویحی و ملایم نقش اقتصادی خود را کاهش بده.
چهارم:
سعی کن همبستگی درون خانوادگی را با برنامه هایی افزایش دهید. زمینه با هم بودن را بیشتر کنید. ارتباطات فامیلی ، میهمانی، پارک رفتن، سینما رفتن و ... را بیشتر کنید.
تا جایی که ممکن است حضور خودتان در خانواده پر رنگ تر باشد.
پنجم:
قول او را مبنی بر رها کردن این مسئله بپذیر و به او نشان بده که باز هم می توانی به او اعتماد کنی و از خطایش بگذری. سعی کن به او اعتماد به نفس بدهی و به او گوشزد کنی که قوی هست و می تواند از چنین چاله ای درآید. مرتب نقاط ضعفش را بهش یادآوری نکن و او را در نظرش یک فرد هوسباز ضعیف جلوه نده. او برای تغییر خودش نیاز هست که خودش را قوی بداند.
به او بگو باور داری که بتواند از این وضعیت خارج شود و حاضری به هر ترتیب در کنارش باشی و به او کمک کنی.
ششم:
برای اینکه بتوانی نقش خود را در بند پنجم قوی ایفا کنی، باید دست از تجسس ،پلیس بازی و تفحص برداری. به موبایلش سرک نکش، جیب هایش را نگرد، او را تعقیب نکن و مرتب به او زنگ نزن و با دلهره با او صحبت نکن.
به او بگو او مسئولیت اعمالش را دارد. و باید برای زندگی خویشتنداری بیشتری از خود نشان دهد. و شما حاضر نیستی نقش پلیس بازی کنی. و او هم باید نقش منفی خود را ترک کند و متعهدانه در کنار شما و برای دخترتان انرژی بگذارد. به او تاکید کن که شما و دخترتان خیلی بیشتر از هرکس دیگر نیاز دارید که در کنارتان باشد.
هفتم:
از او بخواه که به اتفاق هم به جلسات حضوری مشاوره بروید تا از این تنگنا زندگی هم عبور کنید.
خلاصه و نتیجه گیری:
دقت کنید فقط با داشتن آرامش و خویشتنداری می توانید بر اوضاع کنترل داشته باشید. لذا بسیار محترمانه و مودبانه ، اما در عین حال قاطع و شفاف از او بخواهید این مسئله را کنار بگذارد و برای کمک از مشاور خانواده کمک بگیرد. به او بگویید که شما مانند قبل دچار خطا نخواهید شد (مسئله اقدام به خواستگاری کردن) و تحمل چنین مسائلی را در زندگی نخواهید کرد.
دست از تجسس بردارید و ارتباطات و همبستگی درون خانواده ای را شدت بدهید. کمک مالی خود را به صورت ظریف کم می کنید اما زمینه گفتگو بدون دعوا و درگیری را زیاد می کنید. و مرتب نیاز دخترتان و خودتان را به وجودش مورد تاکید قرار دهید. او باید بداند چقدر خانواده به او دلبستگی دارد و به او ناز دارد.
پاسخ كد 1367تاريخ 16/6/1388
با سلام و عرض ادب و احترام
متاسفانه همانطور كه اشاره كرده ايد اعتياد ويرانگري هست. رشد تدريجي اين مشكل و قطور شدن درخت تنومد احساسات ،قدرت قطع آن را از شما گرفته است.
شما اشاره به ترك وطن، ورزش، كار و ... .براي فراموشي اين مسئله كرده ايد. كه واقعا راه حلهاي خوبي هست. اما فرموده ايد كه فايده اي نداشته است.
وضعيت شما اكنون شبيه كسي هست كه درد آپانديس او را گرفته است و هر لحظه احتمال تركيدن آن و فوت وجود دارد.(اين مثال را بيشتر مي پسندم تا مثال تونلي كه دو طرفش مسدود است.)
خب چاره چيست؟
همانطور كه يك فردي با آپانديس حاد با دارو هاي خوراكي درمان نمي شود و نياز به جراحي دارد. همانطور كه يك معتاد پيشرفته با نصيحت و .... درمان نمي شود. مشكل شما هم به يك جسارت در حد جراحي نياز دارد.
در واقع شما بايد اقدام به قطع پل كنيد. يك جراحي خطرناك و سريع....
متاسفانه چون دقيقا نحوه و ميزان ارتباط و راههاي ارتباطي را نگفته ايد من به طور كلي اشاره مي كنم و شما بايد متناسب با راههاي ارتباطي اتان اقدام كنيد.
يكم:
راههاي ارتباطتون را شناسايي كنيد.
مثلا: تلفن، محل كار، ميهماني، ايميل، مكاتبه، قرار حضوري و ....
پس از آن، ارتباط را از ريشه در بياوريد و تخريب كنيد،نه اينكه از ساقه قطع كنيد. مثلا در مثالهاي بالا:
-واگذار و فروش تلفن همراه. (نه اينكه شماره همراه خود را عوض كنيد،كلا بدون تلفن همراه باشيد)
-از كار خود استعفاء دهيد يا حداقل براي مدت زيادي مثل 6 ماه تا يكسال مرخصي بلند مدت بگيريد.
-به هر بهانه اي به محل مهماني يا جايي كه امكان ارتباط مي دهيد، نرويد.
-سعي كنيد كامپيوتر خود را بفروشيد. يا حداقل اينترنت خود را قطع كنيد.
-و به هر حال هر گونه ارتباط را قبل از شروع يعني قبل از نقطه آغاز بايد قطع كنيد. نه اينكه وسيله و راه ارتباطي باشد و شما بخواهيد ميانه راه برگرديد.
دوم:
نكته مهم اينست كه يكبار براي هميشه بايد اين ارتباط را قبل از انجام بند يك تخريب كنيد. به اين منظور بايد طي يك تماس تلفني با جسارت فراوان او را تهديد كنيد و او را متهم كنيد كه قصد اغفال شما را كرده است و هم اكنون همسر شما به اين مسئله شك كرده و پي برده است و قصد دارد كه هم آبروي آنها را ببرد و هم زندگيشان را به آتش بكشاند.، تهديد شما بايد بسيار بي رحمانه ، قاطعانه و كوتاه باشد. نبايد توضيحات اضافي و دلسوزانه در آن مستتر باشد. شما بايد در چند جمله بسيار كوتاه ترس و اضطراب سنگيني را بر او حاكم كنيد. 2 فايده دارد:
الف) اين جراحي موجب مي شود كه او هم از ترس آبرو و جان و زندگي خود عقب بكشد.
ب) به خاطر اين عمل ، حتي اگر در دفعات بعد وسوسه هم بشويد، نمي توانيد به راحتي برگرديد.
سوم:
جايگزين كردن هدفهاي واقعي،قابل دسترس و عالي در زندگي فردي به نحوي كه اين خلاء احساسي شما پر شود.
هم اكنون بالاترين قله اي كه در ذهنتان هست، يك مرداب متعفني هست كه زندگي دنيا و آخرتتون را تهديد مي كند. بدون جايگزين كردن هدفي واقعي و قابل دسترس نمي توانيد اين خلا را تكميل كنيد.
به اين منظور نياز هست كه حتما با يك مشاور مجرب به صورت حضوري مشاوره داشته باشيد و در طي جلساتي شخصيت و معناي زندگي شما ارتقاء يابد و انتخابهاي عالي جايگزين وضعيت فعلي شما شود. اگر در تهران هستيد من چنين مشاور حاذق و قوي را مي شناسم كه مي تواند در ترميم حفره شخصيتي شما به شما كمك كند.(از طريق ارتباط با ما و با همين كد 13501 به من اطلاع دهيد.)
خلاصه و نتيجه گيري:
نياز به جراحي داريد يعني كانالهاي ارتباطي را قبل از شروع مسدود كنيد (نه از ميانه راه)، همچنين تهديد و ارعاب قوي و بيرحمانه قبل از قطع ارتباط ضروري هست. در نهايت جايگزين كردن اهداف قابل دسترس و عالي و دلگرم كننده و بازنگري در شخصيتتان و كمك گرفتناز يك مشاور مجرب و به صورت حضوري اجتناب ناپذير است.
پاسخ كد 021 تاريخ 16/6/1368
با سلام و عرض ادب و احترام
به عكس سئوال طولاني شما، جواب اين سئوال ساده و كوتاه هست و متاسفانه مشكل رايجي هم هست.
معمولا در سنين جواني با رشد خصوصيات عاطفي و رمانتيك جوانان ، مسائلي در احساسات و رفتار جوان پيش مي آيد كه بسته به شرايط او متفاوت است.
گاهي اين انرژي هاي رمانتيك و عاطفي روي جنس مخالف سرمايه گذاري مي شود و در صدد ارتباط عاطفي با يك دختر (يا پسر ) بر مي آيند،گاهي هم به صورت مبهم و گنگ در ارتباط با همجنس شكل مي گيرد.
اما گفته شما درست است. هر ارتباط با همجنسي به مسائل سكسي نمي انجامد و در بسياري موارد در سطح ارتباط هاي احساسي ذهني يا تخيلي شكل مي گيرد.
پس انرژي اصلي از نيرو و غرايز جواني سرچشمه مي گيرد، ليكن به خاطر اينكه شما فرد خويشتندار و قوي هستيد و خوب تربيت شده ايد و با اراده هستيد توانسته ايد به خوبي اين انرژي را تا كنون در رفتار كنترل كنيد ،اما در احساس شما هنوز جريان دارد.
راه حل ما معطوف به اينست كه اين انرژي به طوري آزاد شود كه حتي در احساس هم شما را نيازارد.
پس:
يكم:
بايد برنامه منظمي بريزيد كه انرژي هاي رواني شما در كانالهاي مختلف توزيع شود. تا به صورت تخيل صرفا روي اين دوستتون متمركز نشود و مشكل ساز نشود.
به اين منظور مي توانيد دست به تهيه يك فهرست بلند بزنيد. در اين فهرست بايد هر چيزي كه شما را به وجد مي آورد مثل دوستان،مهماني ها،بازي ها، تفريح ها،مطالعه ، سرگرمي، مسافرت، باشگاه، يا ... را در آن قيد كنيد.
يعني شما بايد مرتب به جاي اينكه سعي كنيد به اين آقا فكر نكيند، بدون توجه به اين آقا انرژي و سعي خود را بگذاريد كه به طور عملي مشغول فعاليت هاي ورزشي،سرگرمي،تفريحي و ... بشويد.
هر چقدر زمانت پرتر شود و تنت خسته تر شود، اين انرژي كمتر شده و شما ساده تر مي توانيد از پس اين موضوع بر آييد.
دوم:
ذهن انسان طوري هست كه هميشه از چيزي كه منعش مي كني بيشتر حمايت مي كند. و چون شما به زور قصد داريد ارتباطتون را با اين آقا كاهش دهيد،به عكس تمايلتون بيشتر مي شود.
راهكار اينست:
نه سعي كنيد به زور به او نزديك شويد،نه سعي كنيد به زور از او دور شويد. يعني چه:
يعني اينكه بسيار معمولي با او ارتباط داشته باشيد. اگر سلامي كرد جواب مي دهي،اگر حالت را پرسيد پاسخ مي گويي. اما پيگير او نيستي، كه كجا ميره يا چه كار مي كنه؟
يعني همان ميزان ارتباط كم ومستمر را داري. اما سعي كن اضافه نشود.
سوم:
اينكه دوستان زيادي حتي دوستان صميمي داري ،نشان دهنده از قدرت بالاي روابط اجتماعي شماست. يكي از راههايي كه مي تواند به شما كمك زيادي بكند، سرمايه گذاري روي چندين دوست هست. سعي كن ارتباطات بيشتري با دوستان بيشتري بگيري.
چهارم:
معمولا تخيلات در تنهايي و خلوت بيشتر سراغ انسان مي آيد. تنهايي هايت را با برنامه هاي منظم پركنم.
پنجم:
از گوش كردن به موسيقي هاي مهيج يا غم انگيز (مثلا داريوش) به شدت دوري كن. و موسيقي هاي شاد و نشاط بخش گوش كن.
ششم:
براي كمك گرفتن از مشاوره نترس. چون مشاوران راز دار هستند. اضافه بر اين شما مي توانيد در مراكز مشاوره ، يك مشاور دلخواه را انتخاب كنيد و در روز خاصي به او مراجعه كنيد. پس جاي نگراني ندارد.
به هر حال اگر نتوانستي راهكارهاي مرا خوب به كار بگيري،نياز به تكليف و تمرين هاي عملي در جلسات حضوري مشاوره خانواده داري.
خلاصه و نتيجه گيري:
فهرستي از علاقمندي، سرگرمي،تفريحات، ورزش، دوستان،مهماني و ... تهيه كن و وقتت را با آنهاپركن.
همچنين سعي نكن به زور او را فراموش كني. همچنين به هيچ وجه سعي نكن ارتباطتت را با او زياد كني. بلكه در همين حد سلام و عليك و احوالپرسي باشد.
موسيقي غمگين گوش نكن و تنها در منزل نمان.
به مشاور اعتماد كن و يك مشاور خاصي كه شما را نمي شناسد مي تواني انتخاب كني و پيگير باشي.
پاسخ کد 1367 مورخه 27/6/1388 (بخش دوم)
با سلام و ضمن عرض ادب و احترام
در تهران نیز استادی را جهت مشاوره می شناسم که خیلی حاذق است و در شهرستانهای دیگر کسی را نمی شناسم تا حضوری مراجعه کنید.
لیکن به نظر می رسد شما مشاوره مذهبی هم می تواند کمکتون کند.
چرا که توجیه هایی که اکنون گرفتارش هستد دامهایی هست که پیش روی شما پهن شده است.
هیچ کسی هیچگونه فریفته نمی شود تا مدخل قابل توجیهی را شیطان پیش روی او قرار می دهد.
تا مقداری اراده ما می تواند مسیر را هدایت کند ، اما از یکجایی به بعد به حالت غیر قابل برگشت می رسد به نوعی که خود را اسیر جبر می بینیم.
اگر گام اول را درست برداریم در گامهای بعد دچار بی اختیاری نخواهیم شد.
باز هم بنده قویا روی پاسخ قبلی خود تاکید دارم. و از اینکه هنوز به مرحله قابل برگشت نرسیده اید خرسندم ،اگرچه مطمئن نیستم در گامهای بعد عنان اخیتار از دست ندهید.
اینکه در دنیای به این بزرگی ، شما سوزنت روی این آقا گیر کرده است و در دنیا هیچ کس نیست که جای او را برای شما بگیرد توجیه منطقی و شرعی و اجتماعی ندارد. صرفا توجیه احساسی دارد.
توجیه احساسی آن هم اینست که : همه مبانی ارزشی، ادبیاتی و بزرگ را همچون مولانا به کمک می گیرید تا این رابطه توجیه پذیر باشد.
شما می توانید تا ثریا بالا بروید، اما فقط عشق به خود او این کار را می کند نه عشق به آب و گل و .....
که البته این در بحث تخصصی روانشناسی من نیست و شما باید متخصصی عرفانی و مذهبی را جایگزین من کنید.
آنچه از نظر روانشناسی مطرح هست: بحث فوران هیجان و احساس هست که شما به خاطر جنبه مذهبی که دارید ، تمایل دارید آنرا در چارچوب فقهی و شرعی و عرفانی حلش کنید.
پاسخ کد
5852 تاریخ 30/6/1388
سلام مراجع محترم
توضیحات مفصل شما را با دقت مطالعه کردم. در اینجا برای اینکه بروم سر اصل مطلب صحبت های شما را تکرار نمی کنم. و به اینکه شوهر شما در ازدواج مهارت کافی ارتباط ندارد، اشاره نمی کنم. و در پاسخم صرفا روی راه حلهایی که شما می توانید بکار بگیرید اشاره می کنم.
یکم:
برای آقایان کار سختی هست که میان همسر و والدین خود قضاوت کنند یا یکی را انتخاب کنند. لذا هر گونه واکنش کلامی و یا عملی شما به ایشان که منجر شود او بخواهد شما یا آنها را انتخاب کند با شکست روبرو می شود.
به زبان ساده تر، بهترین کاری که می تواند کم کم به شما کمک کند این است که شکاف خودتان و خانواده همسرتان را به صفر نزدیک کنید. یعنی همسرتان خود را بین دو راهی شما و خانواده اش نبیند. یعنی برای مدتی همراه همسرتان بوده و با او ابراز یکی بودن بکنید.
وقتی او شما را حامی خود ببیند، وقتی او مسیر شما و خانواده اش را در دو جهت نبیند، تعارضش کم شده و کم کم بیشتر نوبت به همراهی ایشون با شما می شود.
دوم:
آقایانی که بسیار نسبت به خانواده والدینی خود مهربان و قدردان هستند. افرادی با احساس و خونگرم هستند. نحوه برخورد با افراد حساس و احساساتی این نیست که با زبان و بگو مگو یا استدلال او را منصرف کنیم. بلکه باید از همین شیوه احساسات در تغییر نگرش آنها بهره بگیریم.
به این مفهوم که او باید در زندگی مستقل ، شما را نیز دوستدار خودش (نه دوست دار پول، منزل یا لوازم) ببیند. او باید احساسات شما را به خودش درک کند. بعد کم کم زمینه جذب او فراهم می شود.
این آقایون می میرند برای کسی که برایشان تب کند. لذا به جای امر و نهی، بازخواست، استدلال یا سایر برخوردهای قهری، مدتی از حساب و کتاب دست بکش. خانواده همسرت را رقیب زندگی خود ندان، و حتی همسرت را به خاطر مهربانی و قدرشناسی اش مورد تشویق و قدردانی قرار بده. مدتی بی خیال این جمع و تفریق ها یا سود و زیان ها بشو. اینطوری به همسرت فرصت می دهی که تو را و مهربانی تو را نیز درک کند. تا متوجه حضورت در زندگی خودش بشود.
او مانند کودکی هست که هنوز وابسته به شیر مادر است. باید غذایی لذیذتر و گواراتر را تجربه کند تا از آن وابستگی جدا شود. یعنی باید خونگرمی و کشش شما، فارغ از کارهایی که او می کند ، موجب جذب او شود.
شما نسبت به والدین همسرت، ابزار قویتری برای جذب شوهرت داری، اگر نمی توانی به اندازه خانواده اش او را جذب کنی، معلوم میشود که آن ابزار را به خوبی به کار نگرفته ای یا کم به کار گرفته ای و به جایش از ابزار سخن و رفتار و استدالال بهره گرفته ای که فوق العاده در زندگی زناشویی ناکارامد هستند.
سوم:
شما پیشفرض ها یا انتظاراتی نسبت به زندگی، ازدواج و همسر خود داشته ای، که هم اکنون می بینی که به آنها نرسیده ای، همچنین زندگی هایی را در اطرافت دیده ای که فکر می کنی، نسبت به زندگی تو بهتر هستند.
اینها از اشتباهات رایج نحوه تفکر شما هست. تا وقتی که انتظارات خاص و پیشفرضهای خاص در مورد زندگی داشته باشی، آرامش نخواهی داشت. و احساس بدبختی اجتناب ناپذیر است.
خوشبختی وقتی حاصل می شود. که به جای خیالات و ذهنیات و آرزوها با واقعیات سازگار شویم. و سازگار شدن شما یعنی حل این مسئله با درایت و استمرار.
به همین منظور به جای متمرکز شدن روی بخش منفی همسرتان و بزرگنمایی آنها، سعی کن از محسنات همسرت بهره ببری، اینطوری امیدوار می شوی که با تائید و جذب همسرتان می توانی در آینده نقاط ضعفش را کاهش دهی.
فراموش نکن. تغییر یک شبه ی یک فرد بالغ غیر ممکن است و فقط یک توهم هست. شما اگر خویشتندار و صبور باشی و از ابزار جذب و احساسات رقیق خود بهره بگیرید و بدون محکوم سازی همسرت او را همواره در آغوش بکشی، پس از مدتی متوجه جوانه های تغییر خواهی شد.
خلاصه و نتیجه گیری:
-انتظارات خود را نسبت به زندگی بازسازی کن. فکر مقایسه همسرت با دیگران، فکر تغییر یک شبه او، فکر بحث کردن و استدلال کردن و راهنمای کردن او را از ذهن خود بیرون کن.
-به جای روشهای مخرب بالا و به جای احساسات منفی که داری، سعی کن از احساسات خود به جا و قوی در جذب همسرت استفاده کنی، او را مورد تاکید و تایید قرار دهی. در عمل به او نشان دهی کهپول و .... برایت ارزش ندارد، و صرفا او را دوست داری و به خواسته هایش احترام می گذاری. اجازه بده که او بیشتر جذب شما شود، اجازه بده که بیشتر در آغوش شما آرامش را تجربه کند، اجازه بده که نیازهای عاطفی اش بیشتر با شما سیراب شود. و معمولا اگر چنین شود ، چنین آقایی سعی در راضی نگه داشتن چنین خانمی را خواهد داشت. بدون اینکه شما دستوری صادر کنید یا او را راهنمایی کنید.
-فراموش نکن که باید صبور باشی ، اما صبوری که با قوت به جذب همسرش مشغول هست. نه صبور منفعل و ساکت. بلکه صبوری عاشق و پر احساس. بدین ترتیب بدون اینکه عجله کنی و منتظر باشی یکی دو ماهه اوضاع تغییر کند، به روش جذب همسرت حداقل بین 6 ماه تا یکسال ادامه بده، تا کم کم شاهد نتیجه مطلوب باشی.
فراموش نکن عجله، احساسات منفی و کلامهای گزنده و اخمها و قیافه های در هم کشیده شده آفت زندگی ات بوده و موجب تغییر همسرت نخواهد شد.
پاسخ کد 25 تاریخ 1388/6/30
سلام و احترام
لطفا دقت کنید، در ازدواج یک معیارهای اساسی و مهم داریم که بدون آن، ادامه زندگی تقریبا غیر ممکنه . اما مسائلی هم هست که اگرچه زندگی را کمی سخت می کند، لیکن جزء مسیر زندگی هست.
شما در سئوالتون همه چیزهایی که در مورد همسرتان اشاره کردید، مربوط به فاکتوهای غیر اساسی و غیر اصلی هست(به جزء تنفری که همسرت نسبت به مادرش بیان می کند).
اگر همسرتون شما را دوست دارد، مسئولیت پذیر و مهربان هست، و اخلاق خوبی هم دارد، گذر از این مرحله اقتصادی منجر به دوام زندگی شما خواهد شد و جای نگرانی ندارد.
معمولا باید حساب فرزندان و خصوصیات آنها را در این موارد، از تندروی های خانواده اشان جدا در نظر بگیرید. معمولا از قدیم گفتند میان دعوا نقل و شیرینی خیر نمی کنند. طبیعی هست که وقتی طرفین تند می شوند حرفهایی می زنند که موجب کدورت می شود. اما اینکه همسرت شما را دوست دارد و پیگیر کار هست ، این نکته مهمی هست.
شما باید خانواده ات را متقاعد کنی که یک فرصت خوب به همسرت بدهند. به این ترتیب که مدتی زمان به او بدهید تا کارش قطعی شود و بعد عروسی شما انجام گیرد.
مهم اینست که بررسی کنید تا چه اندازه همسرت پیگیر یافتن کار هست. آیا ایشان در سالهای قبل هم شغلی را داشته و از دست داده یا خیر؟
در واقع باید ببیند او جوهره کار کردن و مسئولیت پذیری را دارد یا خیر؟! اگر داشت می توانید به او اعتماد کنید.
این نکته بسیار مورد تاکید هست :
باید حتما قبل از اینکه عروسی کنید و به خانه خود بروید، وضعیت شغلی همسرت ثبات نسبی پیدا کند. و اگر او فعال و کاری بود شما هم می توانید از نظر اقتصادی با او همکاری داشته باشید. اما اگر او موفق به کار نشد نباید با کمکهای شما به بی مسئولیتی او دامن بزنید.
نکته دیگر اینکه :
شما باید از نظر عاطفی و کمکهای روحی و روانی بسیار فعال باشی و به عنوان سنگ صبور همسرت بتوانی او را به حرکت و امید واداری.
کمتر روی مسائل منفی تکیه کن، و کمتر اختلافات را دامن بزنید.
همچنین نیاز هست که ضمن قدردانی از حمایت های خانواده ات ، آنها را توجیه کنید که گامهای صبورانه و مثبتی را در فرصت بعدی بردارید. به این معنا که با منفی بینی منجر نشوید که همسرت علاوه بر خانواده خودش از خانواده شما و شما هم طرد شود. مخصوصا اگر سعی و امید او را می بینی حتما باید کمک معنوی و روحی زیادی به او بکنید.
خلاصه و نتیجه گیری:
آنطور که شما قید کرده اید او معیارها لازم و اصلی ومتناسب شما را در ازدواج داشته است. مسئله شغلی هم که برای هر کسی ممکن است در زندگی اش پیش بیاید و این به معنی فریب و حقه نیست. حالا که همسرت به شما و ادامه زندگی علاقه نشان می دهد ، شما و خانواده ات این فرصت را با دادن امید و انرژی به او بدهید تا شغلی بیابد و ثبات پیدا کند. اگر از مسئولیت پذیری و تعهدی کاریش در این مدت اطمینان پیدا کردید، می توانید جهت عروسی اقدام کنید.
پاسخ کد 458 تاریخ 31/6/1388
با سلام و احترام
مراجع محترم توجه شما را به نکات ذیل جلب می کنم، خواهش می کنم دقت فرمایید تا براساس این شاخص ها به تصمیم گیری صحیح برسید.
یکم:
معمولا افراد انتظاراتی در مورد ازدواج در ذهن خود می پرورانند. و اگر فرد مورد نظر در این قالب نگنجد او را نامناسب تشخیص می دهند. اگر شما دامنه انتظاراتتان گسترده باشد، افراد کمتری در حیطه انتخاب شما قرار می گیرند. به عبارت دیگر این شما هستید که تعریف خاصی از خوشبختی و بدبختی خود ارائه می دهید.
وقتی که شما تحصیلات بالاتر، موقعیت اجتماعی، دست و دلباز بودن ، مکان جغرافیایی نزدیک را جزء معیارهای خود قرار دهید، پس کسی که چنین معیارهایی را ندارد نمی تواند شما را خوشبخت کند. اما اگر نظرتان را عوض کنید، و به جای آنمثلا معیارهای، خوش خلقی، مسئولیت پذیری، سخت کوشی، انعطاف پذیری، صادق بودن، و خانواده دوست بودن را جایگزین کنید، همین فرد مذکور می تواند خوشبخت کننده شما باشد.
لذا قبل از هر چیز شما باید با توجه به خودآگاهی که از خودتان کسب کرده اید، معیارهای موفقیت وخوشبختی خود را در ازدواج دقیقا مشخص کنید.
دوم:
به هر تقدیر شما نمی توانید آقایی را پیدا کنید که در همه زمینه ها و معیارها نمره عالی کسب کند و 20 باشد. هر چه معیارهای خود را گسترش دهید و توقعات خود را زیاد کنید ، مجموعه خواستگارانتان به طرف تهی میل می کند. پس بهتر هست اولویت های اساسی ازدواج خود را مشخص کرده و به عنوان خط قرمز در نظر بگیرید و نسبت به سایر معیارها با تساهل و تسامح برخورد کنید.
یک مثالی بزنم:
یکی از دوستانم به شوخی می گفتند من کامپیوتر و موبایل نمی خرم تا بالاترین ورژن و تکنولوژی آن بیاید. گفته او عملا به این معنا بود که من هرگز قصد خرید کامپیوتر و موبایل را ندارم ، چون هر روز ورژنهای تکنولوژی نسبت به روز بعد کمتر هست. خواستگاران هم همین طور هست که اگر منتظر آن باشید که بهترینشان بیاید، هرگز به آن دست نخواهید یافت. همیشه دست بالای دست هست و البته هیچ کس هم تضمینی به شما نداده باشد که سیر معیارهای مثبت در خواستگاران شما صعودی باشد. لذا ممکن است اولین خواستگار شما بهترین مورد هم باشد.
لذا به جای بررسی های وسواس گونه و افراطی بهتر است با توجه به خودآگاهی و معیارهای اساسی خود ، اولویت های غیر قابل اغماض خود را به عنوان خط قرمز در نظر بگیرید و برای سایر معیارها ضریب مشخصی انتخاب کنید و بعد دست به جمعبندی مناسب بزنید.
برای مطالعه بیشتر در این مورد به لینک ذیل مراجعه فرمایید:
اگر بر اساس لینک مذکور همه معیارهای اساسی و مهم خود را درجه بندی کرده، ضریب بدهید و در مورد این آقا بررسی کنید متوجه می شوید که نقاط ضعف این آقا نسبت به نقاط قوتش چگونه است، اگر در نهایت اولویت های اساسی شما را دارا بود و همچنین نقاط مثبت او بر منفی او می چربید می توانید با او ازدواج کنید.
همچنین اگر در این ارزیابی مشکلی داشته باشید توصیه می کنم به اتفاق این آقا یک جلسه حضوری با یک مشاور خانواده نیز داشته باشید.
سوم:
نکته مهمی که باید به آن اشاره کنم اینست که با توجه به مسافتی که بین شما هست و مشکل دسترسی دارید، سعی دارید با حداقل مشکلات آمد و رفت به شناخت برسید و این آسیب بزرگی به شناخت می زند. بهتر هست سختی اول راه را بر خودتان هموار کنید و جواب مثبت و منفی را به زمانی دیرتر موکول کنید، طی این زمان آمد و رفتهایی داشته باشید و با سئوالات دقیق و مشخصی یکدیگر را ارزیابی کنید و از نظر متخصصان مشاور خانواده به صورت حضوری هم بهره بگیرید.
عجله کردن به این صورت اصلا خوب نیست. و این زمان هم که گذشته است به شناخت شما کمکی نکرده است. چون جلسات با هم بودن بسیار بسیار محدود بوده است. آنچه که شما در مورد این آقا گفتید بیشتر شنیده ها یا حدسیات و برداشت شماست.
اگر آمد و رفت اولیه جهت شناخت برای شما و ایشان سخت باشد، رفت و آمدهای بعد از ازدواج به نوبه خود سخت تر خواهد بود.